پیامبر اعظم فرمودند:
آن هنگام که به آسمان هفتم عروج کردم و از آنجا به سدرةالمنتهی و سپس به حجابهای نورانی رسیدم، پروردگارم ـ جلجلاله ـ ندایم کرد که: ای محمد! تو بندة من و من پروردگار تو هستم. همانا تو را بنده، حبیب، رسول و پیامبر قرار دادم و برادرت علی(ع) را جانشین تو، همانا علی(ع) حجت بر بندگان من است و امام و رهبری برای مخلوقاتم. به واسطة او دوستدارانم از دشمنانم بازشناخته میشوند و به وسیلة اوست که حزب من از حزب شیطان شناخته میشود. به خاطر اوست که دینم برپا شده است و حدود و احکام دینم حفظ و اجرا میشود. به خاطر او و تو و فرزندان توست که بندگانم را میبخشم و به واسطة قائم(ع) فرزندان توست که با تسبیح، تهلیل، تقدیس و تکبیر و تمجیدم زمین را میسازم و آباد میکنم، به واسطه اوست که زمین را از دشمنانم پاک کرده و دوستدارانم را وارث زمین میگردانم. به خاطر اوست که کلمه کسانی که کفر ورزیدند را پست قرار داده و کلمه خود را برترین میسازم. با علم و احاطه خود، به خاطر او و به واسطه اوست که بندگانم را زنده میسازم و شهرهایم را احیا میکنم. به سبب اوست که به تدبیر و مشیت من گنجها و ذخایر آشکار میسازم و فقط به خاطر اوست که به ارادهام اسرار و پنهانیها را آشکار میسازم و آن را به ملائکه میسپارم تا تأیید کننده اجرای فرمانهایم و اعلان دینم باشد. او (مهدی(ع)) به حقیقت ولیّ (آیین) من است و مهدی(ع) صدیقترین بندگانم است.
برای ظهورش دعا کنیم و مشتاقانه منتظرش باشیم که حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز پس از توصیف کمالات حضرتش آهی کشیدند و با دست، اشاره به سینة خود کرده و فرمودند: «چقدر مشتاق دیدار اویم.»
منبع:
Http://www.bfnews.ir
هجران تـو ای دوست سحر خواهـد شد
روشن از دیده تـو ، دیده تر خواهـد شد
آرزوی همـه ی منتظرانِ قدمت
بـا تماشـای جـمال تـو بسر خواهـد شد
علت غیبت امام زمان (علیه السلام) چیست؟
بنابر آنچه در برخى از روایات آمده است، علت واقعى غیبت امام زمان (علیه السلام) بر ما پوشیده است کمال الدین و تمام النعمة، ص 482.; در عین حال با استفاده از روایات به عواملى چند در این زمینه پى مى بریم:
1ـ امتحان و آزمایش: غیبت آن حضرت سبب مى شود تا نفاق پنهان عده اى آشکار شود، و ایمان حقیقى محبان و شیعیان واقعى امام (علیه السلام) در کوره ى ولایت امام غایب (علیه السلام) از ناخالصى ها و دورویى ها جدا و پاک گردد و مؤمن از منافق تمیز داده شود.
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) مى فرماید: «هنگامى که پنجمین فرزند امام هفتم (علیه السلام) غایب شد، مواظب دین خویش باشید، تا مبادا کسى شما را از دین خارج کند! اى پسرک من! براى صاحب الامر بناچار غیبتى خواهد بود، به طورى که عده اى از مؤمنان از عقیده ى خود بر مى گردند، همانا خدا به وسیله ى غیبت، بندگانش را امتحان مى نماید.»بحارالانوار، ج 51، ص 113.
2 ـ بیعت نکردن با ستمکاران: حسن فضّال مى گوید: على بن موسى الرضا (علیه السلام) فرمود: «گویا شیعیان را مى بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکرى (علیه السلام)) در جست و جوى امام خود همه جا را مى گردند، اما او را نمى یابند.» عرض کردم: به چه دلیل؟ فرمود: «زیرا امامشان غایب مى شود.» عرض کردم: چرا غایب مى شود؟ فرمود: «براى این که وقتى با شمشیر قیام نمود بیعت کسى در گردنش نباشد.» بحارالانوار، ج 51، ص 113.
3 ـ حفظ جان حضرت:
زراره مى گوید: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اى زراره! قائم ما ناچار است که غیبت کند.» عرض کردم: براى چه؟ فرمود: «از جان خود بیم و ترس دارد.» پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد اثبات الهداة، ج 6، ص 437.
امام زمان (علیه السلام) از کشته شدن و مرگ بیم و هراس ندارند، بلکه حفظ جان ایشان به خاطر این است که مبادا پرچمِ هدایت زمین بماند، و رشته ى هدایتى که به پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) متصل است، قطع شود.
یادت میاد پارسال جمکران ؛ شب بعد ِ تولـد ، چه حال و هوایی بـود
با خودم گفتم دیگـه تموم شد
تموم شد تمام سختی ها ، طعنـه ها ....
دیگه انتظار بی انتظار ... داره مرهم زخمـهام می آد
می آیـد می آیـد
مرهـم زخمهـایـم می آیـد
امـا ............
بی تابه بی تابـم .....
دلـم یه ذره شده ... دیگه طاقت نداره ... داره دق میکنـه
میدونـم دوستم داری ... اگـه نداشتی که .......
آقا جونـم تنها یه آرزو دارم ... خودت بهتـر میدونـی
بـازم امسال دعوتـم کردی جمکرانت ... با چه همـه امید و آرزو این همه راه رو می یـام
پس ای اهل ایمـان بـه صبـر و نمـاز
از الله یـاری بجوییـد بـاز
بـود یـاور صابـران کـردگـار
اللهم عجل لولیک الفرج
سخن گفتن آسان ترین و عمومى ترین وسیله ارتباط بین انسان ها مى باشد. در اولین برخورد، دو انسان از این نعمت بزرگ الهى بهره برده و یکدیگر را از تصمیمات یکدیگر آگاه مى سازند. سخن گفتن دو بعد زیبایى دارد، یکى محتوا و مفهوم سخن دیگرى آرایه و ظاهر سخن . یک سخن گو در صورتى که سخنش از محتواى خوب برخوردار باشد، سخن پسندیده بگوید، در یک بعد زیبایى خواهد داشت و اگر افزون بر محتوا آرایه زیبا هم داشته باشد در دو بعد زیبایى را رعایت کرده است . قرآن که سخن خداست در هر دو بعد در کمال زیبایى است و لذا خود را احسن الحدیث یعنى زیباترین سخن مى نامد: و الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها؛ خداى سبحان زیباترین سخن را فرود آورد، کتابى که آیات با یکدیگر همانند و نظارت دارند. قرآن که خدا زیباترین سخن است به دیگران هم رهنمود مى دهد که در سخن گفتن سخن بگویید. با مردم به نیکى سخن بگویید. و سخن نیک بگویید. به بندگان من بگو همواره نیکوترین سخن را بگویند، شیطان آن ها را وادار به سخن زشت نکند که موجب نزاع و دشمنى شود. قرآن در هیچ شرایطى اجازه سخن بى محتوا و زشت را نمى دهد. و حتى در سخن گفتن با بى دین ها اجازه نمى دهد که به آنها بدحرفى شود. با آن که غیر خدا را مى خوانند سخن را به زشتى نگشایید، تا آنان نیز را از روى نادانى به خدا سبحان سخن زشت بگویند.
پیامبر اعظم(ص) نمونه کامل تجلى این هنر و ادب است . رسول الله صلى اللّه علیه و آله سخنش عمیق و با محتوا و انیق و زیبا، سنجیده ، به مورد، موجز و رسا مى باشد. اضافه گویى و کاستى در سخن وى نبود. او از سخن بیهوده مى پرهیزد. آداب سخن را کاملا رعایت مى کرد. و حتى با کسى سخن را به پایان نمى برد تا آن که طرف پایان ببرد. سخن را ادامه مى داد تا طرف از ادامه آن صرفنظر کند. وى شمرده و آرام سخن مى گفت . او در گفتار صراحت لهجه و صدق در سخن داشت .
در سخن گفتن سطح درک و فهم مخاطب را در نظر مى گرفت. او شیرین سخن بود در عین حال که سخن عمیق و زیبا و حق داشت ، بذله گویى مى کرد. ولى در بذله گویى به غیر حق سخن نمى گفت. او فصیح ترین را داشت ولحن سخن او نمى رنجاند.
به نمونه هایى از سخنان عمیق و زیبا و جوامع الکلم حضرت توجه فرمایید:
ید العلیى حیر من بد السفلى؛ دست دهنده برتر از دست گیرنده است.
من لایرحم لایرحم؛ کسى که بر دیگران عطوفت ندارد، انتظار مهربانى نباید داشت باشد.
اعبد الحکمة مخافة الله؛ ترس از خدا برترین معرفت و شناخت است.
اعبد الناس من اقام الفرائض؛ آن کسى که اعمال واجب را انجام مى دهد عهابدترین است.
سید القوم خادمهم؛ خدمت گزار مردم سرور مردم است.
الداعى على الخیر کفاعله؛ انسانى که دیگران را به رفتار نیک فرا مى خواند مانند آن است که خودکار نیک انجام داده است .
لایسمع المومن من جحر مرتین؛ انسان مؤ من از یک موضع دوبار گزیده نمى شود.
لاطاعه لمخلوق فى معصیة الخالق؛ فرمان برى از مردم نباید در مخالفت خدا باشد.
لاصدقه و ذو رحم محتاج؛ بانیازمند بودن خویشان صدقه روا نیست.
عیسى (ع) حضرت محمد (ص) را با عنوان «مسیا» یا «مسیح منتظر» یاد کرده و در جواب عدهاى که از وى سؤال مىکنند که تو کیستى؟ مىگوید :
«بدرستى که معجزاتى که خدا آنها را بر دست من مىکند ظاهر مىکند. اینکه سخن مىکنم به آنچه خدا مىخواهد و نمىشمارم خود را مانند آنکه از او سخن مىرانید، زیرا که من لایق آن نیستم که بگشایم بندهاى جرموق یا دوالهاى نعل رسول الله را که او را «مسیا» مىنامید. آنکه پیش از من آفریده شد و زود است بعد از من بیاید و زود است بیاورد کلام حق را و نمىباشد آیین او را نهایتى»
در جاى دیگر پس از آنکه در زیر درختى پیامبر آینده را به بزرگى یاد مىکند، پیروان خود را به رحمت ایزدى بشارت داده مىگوید:
«خوشا به حال کسانى که گوش به سخن او مىدهند وقتى که به جهان بیاید، زیرا که رحمت خدا برایشان سایه خواهد افکند. چنانکه این درخت خرما ما را سایه افکنده است. آرى چنانکه این درخت از حرارت سوزان آفتاب ما را نگاه مىدارد، همچنین رحمت خدا نگاه مىدارد ایمان آورندگان به آن اسم را از شر شیطان.شاگردان در جواب گفتند: اى معلم! کدام کس خواهد بود آن مردمى که از او سخن مىرانى که به جهان خواهد آمد؟ مسیح به شگفتى دل، در جواب فرمود: که همانا او محمد (ص) پیغمبر خداست. وقتى که او به جهان بیاید چنان که باران زمین را قابلیت بخشد که بار بدهد بعد از آنکه مدت مدیدى باران منقطع شده باشد، همچنین او وسیله اعمال صالحه میان مردم خواهد شد برحمت بسیارى که با خود مىآورد. پس او ابر سفیدى است پر از رحمت خدا و آن رحمتى است که آن را خدا بر مؤمنان نثار مىکند نرم نرم مثل باران.»
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله (عج) آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد