شیعه بودن مسئولیتی ایجاد می کند ؛ اخصّ از انسان بودن و متفکر بودن و مسلمان بودن!
که خاک شیعه ، مسئولیت خیز است . ...
. علی (علیه السلام) در برابرمان ایستاده است ؛ اگر بشناسیمش – که همة مصالح خویش و سرنوشت خود و خانواده و فامیل و گروهش را فدای "حقّ" و "ناس" می کند و لحظه ای میدان جهاد و مبارزه را خالی نمی گذارد و با این همه در برابر مسئولیت عظیمی که بر دوش دارد چنان مضطرب و وحشت زده است که اضطراب و وحشتش را به دوستدار و آشنای خویش نیز منتقل می کند – بار مسئولیت بر دوشمان می افتد .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش رویمان ایستاده است – و به دختر عزیز دردانه اش – می گوید : فاطمه! کار کن که من برای تو هیچ کاری نمی توانم کرد – شناختش از مسئولیت سرشارمان می کند .
به جای شناختن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و گوش سپردن به سخنان او و به جای شناختن علی (علیه السلام) و زندگیش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش ، حُبّشان را بگیر و شناختن را رها کن !
چرا که حُبّ علیِ (علیه السلام) ناشناخته ، ایجاد مسئولیت نمی کند !
علیِ (علیه السلام) مجهول ، مانند بتی است که می پرستیمش ، بی آنکه میان ما و او ، هیچ ارتباطی وجود داشته باشد .
بی "شناختن" ، علی (علیه السلام) چون دیگران است و میان او و محبان بی معرفتش هیچگونه تحمیل و امر و نهی و مسئولیتی ایجاد نمی شود .
... فقط نشناسش که شناختش مسئولیت آور است !
و به همین دلیل است که امروز – پس از قرنها – علی (علیه السلام) را باید از زبان "سلیمان کتانی" و "جرج جرداق" – طبیبان مسیحی- بشناسیم و نهج البلاغه را با تصحیح و پاورقی و چاپ "شیخ محمدعبده" ، مفتی اعظم مصر ببینیم .
که محبّان علی (علیه السلام) نه تنها به شناخت و فهم نهج البلاغه و علی (علیه السلام) نیازی ندارند ؛ بلکه از روبرو شدن با این دو ، می هراسند .